سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به مردى که در ستودن او افراط کرد ، و آنچه در دل داشت به زبان نیاورد فرمود : ] من کمتر از آنم که بر زبان آرى و برتر از آنم که در دل دارى . [نهج البلاغه]

دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز
برای دلم
مشتری آمد و رفت
و هی این و آن سرسری آمد و رفت

**

ولی هیچ کس واقعاً
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم، قفل بود 
کسی قفل قلب مرا وا نکرد

**

یکی گفت:
چرا این اتاق
پر از دود و آه است
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است

**

و رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
و من تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟

**

و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید. دیگر
برای شما جا نداریم
از این پس به جز او
کسی را نداریم


 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا نعمتی 89/5/30:: 12:37 عصر     |     () نظر

درباره

زهرا نعمتی
این وبلاگ دربارهی شعرهای عاشقانه ای است که به درد عاشقان میخورد
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها